medium
licenseمعنی کلمه medium
معنی واژه medium
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | medium | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | s | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈmiːdiəm/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈmiːdɪəm/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی medium | ||
پخش صوت |
(پزشکی) محیط کشت، میانجی، واسطه، وسیله، متوسط، معتدل، رسانه
رسانه، واسطه، متوسط
[کامپیوتر]: رسانه 1. ماده ای که برای ذخیره اطلاعات به کار می رود. دیسکهای مغناطیسی ، نوارها و دیسکهای نوری ف نمونه ی رسانه های ذخیره هستند . 2. روشی برای ارائه ی اطلاعات به کار بر کامپیوتر ف بینایی یک رسانه و صوت رسانه ای دیگری است . سیستمهای چند رسانه ای تصویر و صوت را ترکیب می کنند . جمع آن media ( رسانه ها ) است. [کامپیوتر]: وسیله ؛ واسط ؛ رسانه
[الکترونیک]: متوسط
[عمران و معماری]: متوسط [عمران و معماری]: محیط [عمران و معماری]: واسطه [عمران و معماری]: میانی