جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
325
اطلاعات بیشتر واژه
واژه mouth
تعداد حروف 5
منبع دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش تصویر mouth
پخش صوت

در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.

n. - The opening through which an animal receives food; the aperture between the jaws or between the lips; also, the cavity, containing the tongue and teeth, between the lips and the pharynx; the buccal cavity.
n. - An opening affording entrance or exit; orifice; aperture;
n. - The opening of a vessel by which it is filled or emptied, charged or discharged; as, the mouth of a jar or pitcher; the mouth of the lacteal vessels, etc.
n. - The opening or entrance of any cavity, as a cave, pit, well, or den.
n. - The opening of a piece of ordnance, through which it is discharged.
n. - The opening through which the waters of a river or any stream are discharged.
n. - The entrance into a harbor.
n. - The crosspiece of a bridle bit, which enters the mouth of an animal.
n. - A principal speaker; one who utters the common opinion; a mouthpiece.
n. - Cry; voice.
n. - Speech; language; testimony.
n. - A wry face; a grimace; a mow.
v. t. - To take into the mouth; to seize or grind with the mouth or teeth; to chew; to devour.
v. t. - To utter with a voice affectedly big or swelling; to speak in a strained or unnaturally sonorous manner.
v. t. - To form or cleanse with the mouth; to lick, as a bear her cub.
v. t. - To make mouths at.
v. i. - To speak with a full, round, or loud, affected voice; to vociferate; to rant.
v. i. - To put mouth to mouth; to kiss.
v. i. - To make grimaces, esp. in ridicule or contempt.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی