parent
license
98
1667
100
معنی کلمه parent
معنی واژه parent
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | parent | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | v | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈperənt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈpeərənt/ | ||
مترادفات | rear, raise, bring up, nurture | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی parent | ||
پخش صوت |
(Noun) پدر یا مادر، (درجمع) والدین، منشا ، بعنوان والدین عمل کردن
[کامپیوتر]: والد شیئی که خصوصیات خود را به شی ء تازه تولید شده ( فرزند ) منتقل می کند به روز سازی خصوصیات شی ء والد بر فرزند اثر می گذارد اما تغییر خصوصیات فرزند ، اثری بر والد ندارد . نگاه کنید به object - oriented programming . draw programming . [کامپیوتر]: منشاء ؛پدر