period
licenseمعنی کلمه period
معنی واژه period
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | period | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈpɪriəd/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈpɪərɪəd/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی period | ||
پخش صوت |
(Noun) دوره، مدت، موقع، گاه، وقت، روزگار، عصر، گردش،نوبت، ایست، مکث، نقطه پایان جمله، جمله کامل،قاعده زنان، طمث، حد، پایان، نتیجه غایی، کمال،منتها درجه، دوران مربوط به دوره بخصوصی
(Noun) دوره، نقطه
[الکترونیک]: دوره تناوب زمان لازم برای یک سیکل کامل از مجموعه حوادثی که به طور منظم تکرار می شوند . [الکترونیک]: دوره متناوب
[عمران و معماری]: دوره [عمران و معماری]: دوره تناوب [عمران و معماری]: زمان تناوب [عمران و معماری]: مدت زمان [عمران و معماری]: تناوب