Phosphor
license
98
1667
100
معنی کلمه Phosphor
معنی واژه Phosphor
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | Phosphor | ||
تعداد حروف | 8 | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈfɑːsˌfɔːr/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈfɑːsˌfɔː/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی Phosphor | ||
پخش صوت |
(Noun) (قدیمی - شاعرانه) ستارهی صبحگاهی (به ویژه زهره)، ستارهی سحر
(Noun) (P کوچک) فسفر - phosphor bronze - برنز دارای کمی فسفر
(Noun) مادهی فسفردار، مادهی فروزنده، مادهی شبتاب
[الکترونیک]: فسفری هر ماده ای با ویژگی فسفرسان ، فلوئورسان یا ویژگی درخشندگی . [الکترونیک]: ماده شب تاب ، فسفر