plate
licenseمعنی کلمه plate
معنی واژه plate
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | plate | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - transitive) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈpleɪt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /pleɪt/ | ||
مترادفات | collection plate | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی plate | ||
پخش صوت |
(. n ): صفحه فلزی، ورقه یا صفحه، قاب (مثل قاب ساعت)،پلاک، لوح، لوحه، روکش، بشقاب، بقدر یک بشقاب،(. vt ): روکش فلزی کردن، ابکاری فلزی کردن، روکش کردن، متورق کردن
بشقاب، صفحه، اندودن
[الکترونیک]: جوشن 1. یکی از سطوح رسانا در خازن 2. یکی از الکترودهای باتری انباره ای 3. آند [P] . [الکترونیک]: جوشن ، صفحه
[عمران و معماری]: ورق [عمران و معماری]: صفحه [عمران و معماری]: ورقه [عمران و معماری]: لوحه [عمران و معماری]: برگه