جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: (Adjective) فقیر، بیپول، تهیدست، تنگدست، بیچیز، بینوا، بیچاره، بدبخت، نادار، مستمند، بیبضاعت، مسکین، نیازمند، (ناحیه) فقیر نشین (Adjective) بد، کم، ناچیز، اندک، بیمقدار، (خاک و غیره) ضعیف، نامرغوب، (هوا) بد، نامساعد، سرد - i have a poor head for figures - کلهی ریاضیات ندارم، مخ ریاضی ندارم - she came a poor second - با فاصلهی زیادی از نفر اول، دوم شد - in my opinion - به عقیدهی این بنده، به عقیدهی این حقیر، به عقل قاصر من، به عقل ناقص من (Adjective) نازل، ناقابل، پست (Adjective) (شخص) ناتوان، ضعیف، ناشی، کمتجربه، بیتجربه - poor in - که...کم دارد، که از لحاظ...ضعیف است، که به لحاظ...فقیر است - be in poor health - سالم نبودن، مریض بودن، نزار بودن (Adjective) (محاوره) بیچاره، بدبخت، (درخطاب) طفلک، حیوانکی (Adjective) (به طعنه) حقیر، مفلوک، خوار، (عمل) مذبوحانه (Adjective) (به شوخی) حقیر، حقیرانه (Noun) فقرا، مستمندان، بیچارگان، تنگدستان، مساکین، بینوایان - the poor man's somebody/something - مال فقرا، مخصوص فقرا - sparkling white wine is the poor man's champagne - شراب سفید گازدار شامپاین فقرا استمعنی برای کلمه poor پیدا نشد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر