pressure
license
98
1667
100
معنی کلمه pressure
معنی واژه pressure
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | pressure | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | (Noun), (Verb - transitive) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈpreʃər/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈpreʃə/ | ||
مترادفات | blackmail, blackjack | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی pressure | ||
پخش صوت |
فشار، مضیقه
فشار، بار سنگین مصائب وسختیها، مشقت، فشردن
[الکترونیک]: فشار نیرو بر واحد سطح یا نیزوی تقسیم شده بر سطحی که روی آن توزیع شده است . معمولاً بر حسب نیوتن بر متر مربع یا پوند بر اینچ مربع ( psi ) بیان می شود . [الکترونیک]: فشار
[عمران و معماری]: فشار