root
license
98
1667
100
معنی کلمه root
معنی واژه root
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | root | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈruːt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ruːt/ | ||
مترادفات | ancestor, ascendant, ascendent, antecedent | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی root | ||
پخش صوت |
ریشه
(گیاهشناسی) ریشه، بن، اصل، (درجمع) اصول، بنیاد، بنیان،پایه، اساس، سرچشمه، زمینه، ریشه کن کردن، داد زدن،غریدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه دار کردن
[کامپیوتر]: ریشه نام حساب که برای مدیر سیستم unix استفاده می شود . [کامپیوتر]: ریشه
[الکترونیک]: ریشه
[عمران و معماری]: ریشه