seal
licenseمعنی کلمه seal
معنی واژه seal
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | seal | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈsiːl/ | ||
تلفظ انگلیسی | /siːl/ | ||
مترادفات | varnish | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی seal | ||
پخش صوت |
مهر، مهر زدن، محکم چسباندن، مهر و موم کردن
(جانورشناسی) خوک ابی، گوساله ماهی، مهر( mhor )، نشان،تضمین، مهر کردن، صحه گذاشتن، مهر و موم کردن، بستن، درزگیری کردن
[الکترونیک]: درزگیری پیوندی بین دو تکه شیشه ، دو تکه یا شیشه و فلز . این پیوند در لامپهای الکترونی باید آب بندی شده باشد.
[عمران و معماری]: آببند [عمران و معماری]: قشر جدا کننده [عمران و معماری]: آببندی کردن [عمران و معماری]: بوبند [عمران و معماری]: سیفون