search
license
98
1667
100
معنی کلمه search
معنی واژه search
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | search | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈsɜːrt͡ʃ/ | ||
تلفظ انگلیسی | /sɜːt͡ʃ/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی search | ||
پخش صوت |
جستجو، جستجو کردن
جستجو، تجسس، تکاپو، بازرسی، کاوش، جستجو کردن،گشتن، بازرسی کردن
[کامپیوتر]: جستجو کردن ؛ جستجو
[الکترونیک]: جستجو 1. کاوش ناحیه ای با رادار 2. آزمایش کردن مجموعه ای از اقلام برای داشتن ویژگی مطلوب . [الکترونیک]: جستجو