sensory
license
98
1667
100
معنی کلمه sensory
معنی واژه sensory
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | sensory | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | a | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈsensəri/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈsensəri/ | ||
مترادفات | sensorial | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی sensory | ||
پخش صوت |
(Adjective) وابسته به مرکز احساس، حساس، حسی (Adjective) وابسته به مرکز احساس، حساس، حسی (Adjective) وابسته به مرکز احساس، حساس، حسی