service
licenseمعنی کلمه service
معنی واژه service
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | service | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | (Noun), (Verb - transitive) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈsɜːrvəs/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈsɜːvɪs/ | ||
مترادفات | serving, service of process | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی service | ||
پخش صوت |
خدمت، یاری، بنگاه، روبراه ساختن، تعمیر کردن
زاوری، خدمت، استخدام، نوکری، کار، وظیفه، عبادت،تشریفات، کمک، بنگاه، سرویس، یکدست ظروف، اثاثه،لوازم، نظام وظیفه، (گیاهشناسی) سنجد، درخت سنجد،وابسته بخدمت، سرویس کردن، ماشینی را تعمیر وروغن کاری کردن
[الکترونیک]: خدمات