slab
license
98
1667
100
معنی کلمه slab
معنی واژه slab
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | slab | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /sˈlæb/ | ||
تلفظ انگلیسی | /slæb/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی slab | ||
پخش صوت |
تخته سنگ، تکه، ورقه، باریکه، قطعه، لوحه، غلیظ،لیز، چسبناک، لزج، تکه تکه کردن، با اره تراشیدن،سقف را با تخته پوشاندن، باریکه باریکه شدن
[کامپیوتر]: قسمتی از یک گروه کوچکی از ارقام باینری WORD
[الکترونیک]: ورقه برش نسبتاً ضخیمی از بلور که منبع فواصل خالی به دست آمده در برشهای عمودی متوالی است. [الکترونیک]: تیغه
[عمران و معماری]: دال [عمران و معماری]: تاوه [عمران و معماری]: صفحه [عمران و معماری]: لوحه [عمران و معماری]: ورق [عمران و معماری]: لوح [عمران و معماری]: تخته