slice
license
98
1667
100
معنی کلمه slice
معنی واژه slice
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | slice | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /sˈlaɪs/ | ||
تلفظ انگلیسی | /slaɪs/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی slice | ||
پخش صوت |
برش، قاش، تکه، باریکه، باریک، گوه، سهم، قسمت،تیغه گوشت بری، قاش کردن، بریدن
قاچ، برش، قاچ کردن
[کامپیوتر]: برش
[الکترونیک]: برش 1. فناوری نیمرسانا برای بریدن بلور به برشهای نازک یا پولک ، ناصاف که پس از صاف و صیقلی کردن به پولک تبدیل می شود. 2. مخفف( تابع ) استاندارد خطی و آی سی ( سیگنال - ترکیبی ) .