somatic
license
98
1667
100
معنی کلمه somatic
معنی واژه somatic
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | somatic | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | s | ||
تلفظ آمریکایی | /soʊˈmætɪk/ | ||
تلفظ انگلیسی | /səʊˈmætɪk/ | ||
مترادفات | bodily, corporal, corporeal | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی somatic | ||
پخش صوت |
(Adjective) تنی، بدنی، جسمی، کالبدی (در برابر: روحی یا روانی) - psychosomatic - روانی - تنی، روان تنی - somatic posture - طرز قرارگیری بدن
(Adjective) وابسته به یاختههای تنی (somatic cells - در برابر: یاختههای زایشی germ cells)
(Adjective) وابسته به دیوارهی بدن، تن دیواری (somatopleuric هم میگویند - در برابر: اندرونهای یا امعا و احشایی visceral)
(Adjective) (گیاهشناسی) وابسته به تنه، تنهای، ساقهای (در برابر: شاخهای یا آویزهای appendicular)