spot
licenseمعنی کلمه spot
معنی واژه spot
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | spot | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈspɑːt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /spɒt/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی spot | ||
پخش صوت |
نقطه، خال، مکان، محل، لکه، زمان مختصر، لحظه، لکه دارکردن یاشدن، با خال تزئین کردن، درنظرگرفتن، کشف کردن، اماده پرداخت، فوری
خال، نقطه، لک، موضع، بجا اوردن
[الکترونیک]: لکه 1. ناحیه روشن ایجاد شده روی صفحه نمایش لامپ پرتو-کاتدی به وسیله باریکه الکترونی . 2. آگهی تجاری کوتاه مدت که در حین برنامه ها پخش می شود . [الکترونیک]: نقطه ، لکه
[عمران و معماری]: محل [عمران و معماری]: مکان [عمران و معماری]: نقطه