standard
licenseمعنی کلمه standard
معنی واژه standard
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | standard | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | (Noun), (Adjective) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈstændərd/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈstændəd/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی standard | ||
پخش صوت |
متعارف، معیار، استاندارد، همگون
معیار، الگو، قالب، مقرر، قانونی، نمونه قبول شده،معین، متعارفی، نشان، پرچم، متداول، مرسوم
[کامپیوتر]: استاندارد .
[الکترونیک]: استاندارد 1. مرجعی که اساسی رابرای مقایسه با درجه بندی بنیان می گذارد . 2. مفهومی که با مجوز قانونی ، عرف یا موافقت تأیید می شود و به عنوان الگو یا قاعده ای در اندازه گیری کمیت یا تأییر محصولی عمل می کند. [الکترونیک]: استاندارد
[عمران و معماری]: استاندارد [عمران و معماری]: استانده [عمران و معماری]: ماخذ [عمران و معماری]: معیار [عمران و معماری]: نظام [عمران و معماری]: پایه