steel
licenseمعنی کلمه steel
معنی واژه steel
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | steel | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | v | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈstiːl/ | ||
تلفظ انگلیسی | /stiːl/ | ||
مترادفات | nerve | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی steel | ||
پخش صوت |
(Noun) فولاد
(Noun) (صفتگونه) فولادی - of steel - (اعصاب و غیره) پولادین، از پولاد، آهنین، چون آهن - steel one's heart (for/against) - (Verb - transitive) دل خود را قرص کردن (برای/در برابر)، دل خود را محکم کردن (برای/در برابر) - steel oneself (for/against) - (Verb - transitive) خود را آماده کردن (برای/در برابر)، به خود جرئت دادن (برای/در برابر)
(Noun) فولادسازی، صنایع فولادسازی
(Noun) چاقو تیزکن
(Noun) (قدیمی) تیغ، شمشیر - cold steel - اسلحهی سرد