stiff
licenseمعنی کلمه stiff
معنی واژه stiff
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | stiff | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Adjective), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈstɪf/ | ||
تلفظ انگلیسی | /stɪf/ | ||
مترادفات | besotted, blind drunk, blotto, crocked, cockeyed, fuddled, loaded, pie eyed, pissed, pixilated, plastered, potty, slopped, sloshed, smashed, soaked, soused, sozzled, squiffy, tiddly, tiddley, tight, tipsy, wet | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی stiff | ||
پخش صوت |
سفت، شق، سیخ، مستقیم، چوب شده، مغلق، سفت کردن، شق کردن
[عمران و معماری]: سخت [عمران و معماری]: شق [عمران و معماری]: صلب [عمران و معماری]: سفت