strain
licenseمعنی کلمه strain
معنی واژه strain
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | strain | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Adverb), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈstreɪn/ | ||
تلفظ انگلیسی | /streɪn/ | ||
مترادفات | try, stress | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی strain | ||
پخش صوت |
کشش، خسته کردن
کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفت کشیدن،کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن،صاف کردن، کوشش زیاد کردن
[الکترونیک]: کشش
[عمران و معماری]: تغییر شکل نسبی [عمران و معماری]: کرنش [عمران و معماری]: تغییر فرم نسبی [عمران و معماری]: تنجش [عمران و معماری]: تغییر طول نسبی [عمران و معماری]: دگروشی [عمران و معماری]: دگردیسی