stud
licenseمعنی کلمه stud
معنی واژه stud
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | stud | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈstəd/ | ||
تلفظ انگلیسی | /stʌd/ | ||
مترادفات | studhorse | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی stud | ||
پخش صوت |
گل میخ، قپه، دکمه سردست، دسته، اسب تخمی، حیوانی که برای اصلاح نژاد نگه داری میشود، داربست، میخ زدن،نشاندن، اراستن، مرصع کردن، پرکردن
[عمران و معماری]: ستون [عمران و معماری]: گلمیخ [عمران و معماری]: میخ [عمران و معماری]: پشتبند عمودی