system
licenseمعنی کلمه system
معنی واژه system
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | system | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈsɪstəm/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈsɪstəm/ | ||
مترادفات | scheme | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی system | ||
پخش صوت |
(Noun) هم ست، هم ستاد، روش، طریقه، سلسله، رشته، دستگاه،جه از، طرز، اسلوب، قاعده رویه، نظم، منظومه، نظام
(Noun) سیستم، دستگاه، منظومه
[کامپیوتر]: دستگاه ، نظام ، سیستم .
[الکترونیک]: سیستم سامانه ترکیبی از واحد های متعدد از تجهیزاتی که به منظور انجام وظیفه ای معین گرد اوری شده اند . مثلاً یک سیستم کامپیوتر نمونه شخصی شامل کامپیوتر ، ماوس ، صفحه کلید و چاپگحر است. [الکترونیک]: سامانه ، سازگان ، دستگاه ، سیستم
[عمران و معماری]: دستگاه [عمران و معماری]: سیستم [عمران و معماری]: نظام [عمران و معماری]: مجموعه