table
license
98
1667
100
معنی کلمه table
معنی واژه table
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | table | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - transitive) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈteɪbl̩/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈteɪbl̩/ | ||
مترادفات | board | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی table | ||
پخش صوت |
جدول، میز، مطرح کردن
میز، سفره، خوان، لوح، جدول، لیست، فهرست، (درمجلس) از دستور خارج کردن، معوق گذاردن، روی میزگذاشتن، در فهرست نوشتن
[کامپیوتر]: جدول - آرایشی از داده ها در یک پایگاه داده که هر ردیف آن رابطه ای را میان اقلام درون آن ردیف تعریف می کند. [کامپیوتر]: طرح کردن؛ میز جدول
[الکترونیک]: جدول جمع آوری داده ها ، به شکلیی که هر مورد به طور منحصر به فرد با برچسب یا موقعیت نسبی آن در مکانی در کامپیوتر شناسایی می شود . [الکترونیک]: جدول
[عمران و معماری]: جدول