television
licenseمعنی کلمه television
معنی واژه television
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | television | ||
تعداد حروف | 10 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈteləˌvɪʒn̩/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈtelɪvɪʒn̩/ | ||
مترادفات | television receiver, television set, tv, tv set, idiot box, boob tube, telly, goggle box | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی television | ||
پخش صوت |
(Noun) دور نشان، تلویزیون
[الکترونیک]: تلویزیون سیستمی که تصاویر دیداری متوالی را به سیگنالهای الکتریکی متناظر تبدیل می کند و آن سیگنالها را با امواج رادیویی یا از طریق کابل به گیرنده های دور ارسال می کند . گیرنده با استفاده از این سیگنالها تصاویر اصلی را بازسازی می کند. [الکترونیک]: تلویزیون