test
licenseمعنی کلمه test
معنی واژه test
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | test | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈtest/ | ||
تلفظ انگلیسی | /test/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی test | ||
پخش صوت |
ازمون، ازمودن
ازمون، ازمایش، امتحان کردن، محک، معیار، امتحان کردن، محک زدن، ازمودن کردن
[الکترونیک]: ازمایش بررسی صحت عملرد یا مشخصه هی عملکردی قطعه ، دستگاه ، سیستم یا برنامه کامپیوتری تحت شرایط کنترل شده . [الکترونیک]: آزمون
[عمران و معماری]: آزمایش [عمران و معماری]: آزمون