binder

معنی: (Noun) (بافندگی) اهرم جعبه ماکو، الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد، شکم بند زنان (پس از وضع حمل)، رسید بیعانه، صاحف، بند
[الکترونیک]: چسب صمغ یا هر ماده ی چسبنده دیگری که برای متصل کردن ذرات به هم و ایجاد استحکام مکانیکی به کار می رود.
[عمران و معماری]: چسب [عمران و معماری]: ماده چسبنده [عمران و معماری]: چسبان [عمران و معماری]: چسباننده [عمران و معماری]: چسبنده [عمران و معماری]: بستمایه [عمران و معماری]: تنگ

... ادامه

306 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی

معادل ابجد: 0

شمارگان هجا:

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

binder

معنی کلمه binder

معنی واژه binder

binder

اطلاعات بیشتر واژه

something used to bind separate particles together or facilitate adhesion to a surface

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

binder

معنی کلمه binder

معنی واژه binder

binder

اطلاعات بیشتر واژه

something used to bind separate particles together or facilitate adhesion to a surface

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

binder

binder

binder

binder

binder course

binder board

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری