tool
licenseمعنی کلمه tool
معنی واژه tool
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | tool | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈtuːl/ | ||
تلفظ انگلیسی | /tuːl/ | ||
مترادفات | creature, puppet | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی tool | ||
پخش صوت |
الت، افزار، ابزار، اسباب، الت دست، دارای ابزارکردن، بصورت ابزار دراوردن
ابزار، الت، شکل دادن، مجهز کردن
[کامپیوتر]: ابزار نوعی اشاره گرماوس که به مکان نما قابلیتها و خصوصیات جدیدی می دهد. مثلاً در یک برنامه ی نقاشی ، ابزار برس ( قلم مویی ) شکل ، اندازه ، و رنگ خاصی دارد . هر سلول تصویری که به این قلم می چسبد . رنگ آن ر به خود می گیرد . [کامپیوتر]: وسیله .
[الکترونیک]: ابزار ، وسیله