transmit
licenseمعنی کلمه transmit
معنی واژه transmit
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | transmit | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /trænzˈmɪt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /trænzˈmɪt/ | ||
مترادفات | transfer, transport, channel, channelize, channelise | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی transmit | ||
پخش صوت |
مخابره کردن، فرستادن
فرا فرستادن، پراکندن، انتقال دادن، رساندن، عبوردادن، سرایت کردن
[کامپیوتر]: انتقال دادن
[الکترونیک]: ارسال کردن فرستادن پیام ، برنامه یا اطلاعات دیگر به شخص یا مکانی از طریق سیم تلفن ، کابل تار نوری ، رادیو یا ابزارهای دیگر .
[عمران و معماری]: انتقال دادن