جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
کد تخفیف اسنپ تاکسی با 50% تخفیف! دریافت کد


0
0
333
اطلاعات بیشتر واژه
واژه voice
تعداد حروف 5
منبع دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش تصویر voice
پخش صوت

در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.

n. - Sound uttered by the mouth, especially that uttered by human beings in speech or song; sound thus uttered considered as possessing some special quality or character; as, the human voice; a pleasant voice; a low voice.
n. - Sound of the kind or quality heard in speech or song in the consonants b, v, d, etc., and in the vowels; sonant, or intonated, utterance; tone; -- distinguished from mere breath sound as heard in f, s, sh, etc., and also whisper.
n. - The tone or sound emitted by anything.
n. - The faculty or power of utterance; as, to cultivate the voice.
n. - Language; words; speech; expression; signification of feeling or opinion.
n. - Opinion or choice expressed; judgment; a vote.
n. - Command; precept; -- now chiefly used in scriptural language.
n. - One who speaks; a speaker.
n. - A particular mode of inflecting or conjugating verbs, or a particular form of a verb, by means of which is indicated the relation of the subject of the verb to the action which the verb expresses.
v. t. - To give utterance or expression to; to utter; to publish; to announce; to divulge; as, to voice the sentiments of the nation.
v. t. - To utter with sonant or vocal tone; to pronounce with a narrowed glottis and rapid vibrations of the vocal cords; to speak above a whisper.
v. t. - To fit for producing the proper sounds; to regulate the tone of; as, to voice the pipes of an organ.
v. t. - To vote; to elect; to appoint.
v. i. - To clamor; to cry out.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی