جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
لطفا در ایجاد سرویس های جدید لام تا کام همراه ما باشید. شرکت در نظرسنجی


0
0
469
اطلاعات بیشتر واژه
واژه wait
تعداد حروف 4
منبع دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش تصویر wait
پخش صوت

در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.

v. i. - To watch; to observe; to take notice.
v. i. - To stay or rest in expectation; to stop or remain stationary till the arrival of some person or event; to rest in patience; to stay; not to depart.
v. t. - To stay for; to rest or remain stationary in expectation of; to await; as, to wait orders.
v. t. - To attend as a consequence; to follow upon; to accompany; to await.
v. t. - To attend on; to accompany; especially, to attend with ceremony or respect.
v. t. - To cause to wait; to defer; to postpone; -- said of a meal; as, to wait dinner.
v. i. - The act of waiting; a delay; a halt.
v. i. - Ambush.
v. i. - One who watches; a watchman.
v. i. - Hautboys, or oboes, played by town musicians; not used in the singular.
v. i. - Musicians who sing or play at night or in the early morning, especially at Christmas time; serenaders; musical watchmen.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی