work
licenseمعنی کلمه work
معنی واژه work
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | work | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈwɜːrk/ | ||
تلفظ انگلیسی | /wɜːk/ | ||
مترادفات | do work | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی work | ||
پخش صوت |
کار، شغل، وظیفه، زیست، عمل، عملکرد، نوشتجات، اثارادبی یا هنری، (درجمع) کارخانه، استحکامات، کارکردن، موثر واقع شدن، عملی شدن، عمل کردن
[الکترونیک]: کار حاصل ضرب نیرو در جا به جایی ، و راستای نیرو . [الکترونیک]: کار ، حرکت