جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
246
اطلاعات بیشتر واژه
واژه yard
تعداد حروف 4
منبع دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش تصویر yard
پخش صوت

در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.

n. - A place where moose or deer herd together in winter for pasture, protection, etc.
v. i. - A rod; a stick; a staff.
v. i. - A branch; a twig.
v. i. - A long piece of timber, as a rafter, etc.
v. i. - A measure of length, equaling three feet, or thirty-six inches, being the standard of English and American measure.
v. i. - The penis.
v. i. - A long piece of timber, nearly cylindrical, tapering toward the ends, and designed to support and extend a square sail. A yard is usually hung by the center to the mast. See Illust. of Ship.
n. - An inclosure; usually, a small inclosed place in front of, or around, a house or barn; as, a courtyard; a cowyard; a barnyard.
n. - An inclosure within which any work or business is carried on; as, a dockyard; a shipyard.
v. t. - To confine (cattle) to the yard; to shut up, or keep, in a yard; as, to yard cows.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی