bond
licenseمعنی کلمه bond
معنی واژه bond
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | bond | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈbɑːnd/ | ||
تلفظ انگلیسی | /bɒnd/ | ||
مترادفات | adhere, hold fast, bind, stick, stick to | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی bond | ||
پخش صوت |
قید
قید، بند، زنجیر، (مجازا) قرارداد الزاماور، عهدومیثاق، هرچیزی که شخص را مقیدسازد، معاهده، قرارداد،کفیل، رابطه، پیوستگی، ضمانت، (حقوق) تضمین نامه یا تعهدنامه دائر به پرداخت وجه، رهن کردن، تضمین کردن، اوراق قرضه
[الکترونیک]: اتصال پیوند کم-مقاومت بین دو قسمت رسانا در قطعات نیمرسانا از انواع مختلف اتصال نظیر گویچه ای ،مهراه ای ،و وجهی ،کوکی،گرما تراکمی،فراصوتی،گوه ای،وسیمی استفاده می شود.
[عمران و معماری]: چسبندگی [عمران و معماری]: پیوستگی [عمران و معماری]: مهاری [عمران و معماری]: بندکشی [عمران و معماری]: مهار [عمران و معماری]: پیوند