جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
262
اطلاعات بیشتر واژه
واژه bosom
تعداد حروف 5
منبع دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش تصویر bosom
پخش صوت

در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.

n. - The breast of a human being; the part, between the arms, to which anything is pressed when embraced by them.
n. - The breast, considered as the seat of the passions, affections, and operations of the mind; consciousness; secret thoughts.
n. - Embrace; loving or affectionate inclosure; fold.
n. - Any thing or place resembling the breast; a supporting surface; an inner recess; the interior; as, the bosom of the earth.
n. - The part of the dress worn upon the breast; an article, or a portion of an article, of dress to be worn upon the breast; as, the bosom of a shirt; a linen bosom.
n. - Inclination; desire.
n. - A depression round the eye of a millstone.
a. - Of or pertaining to the bosom.
a. - Intimate; confidential; familiar; trusted; cherished; beloved; as, a bosom friend.
v. t. - To inclose or carry in the bosom; to keep with care; to take to heart; to cherish.
v. t. - To conceal; to hide from view; to embosom.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی