brake
licenseمعنی کلمه brake
معنی واژه brake
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | brake | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | v | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈbreɪk/ | ||
تلفظ انگلیسی | /breɪk/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی brake | ||
پخش صوت |
(Noun) (وسایل نقلیه) ترمز - brake fluid - روغن ترمز - brake lining - لنت ترمز - brake pedal - پدال ترمز - hydraulic brake - ترمز روغنی - air brake - ترمز بادی - hand brake - ترمز دستی
(Verb - intransitive) ترمز کردن - put on/slam on the brake - ترمز کردن، ترمز زدن
(Verb - transitive) (اتومبیل) نگه داشتن - act as a brake upon - (پیشرفت، ابتکار) مانع شدن، سد راه شدن
(Noun) (گیاهشناسی) سرخس
(Noun) (گیاهشناسی) بوتهزار
(Noun) کالسکه، دُرشکه