budding
license
98
1667
100
معنی کلمه budding
معنی واژه budding
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | budding | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | s | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈbʌdɪŋ/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈbʌdɪŋ/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی budding | ||
پخش صوت |
(Noun) (در جانداران ردهی پایین مانند ابرهای دریایی) تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبه شدگی در بخشی از بدن جاندار
(Noun) شکوفا، در حال رشد، پر نوید - their budding relationship came to an abrupt end - رابطهی شکوفای آنها ناگهان قطع شد