character

معنی: دخشه
مونه، منش، خیم، نهاد، سیرت، صفات ممتازه، هرنوع حروف نوشتنی وچاپی، خط، رقم، شخصیت های نمایش یاداستان، نوشتن، مجسم کردن، شخصیت
[کامپیوتر]: کاراکتر - هر علامتی که می توان آن را ذخیر کرد
[کامپیوتر]: کاراکتر ، دخشه ، علامت ، نویسه .
[الکترونیک]: نویسه نمادی که یک حرف ، عدد، یا علایم تقطه گذاری را مشخص می کند. ترکیب نویسه ها اطلاعات یا خطوط یک برنامه کامپیوتری را تعریف می کند. در سیستمهای دهدهی به رمز دودویی ( بی سی دی) هر گروه از نویسه ها نماسنده یک نویسه دیگر است. نویسه ها به صورت یک بایت یا هشت بیت در حافظه ذخیره می شوند. [الکترونیک]: کاراکتر ، نویسه

... ادامه

355 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی

معادل ابجد: 0

شمارگان هجا:

a characteristic property that defines the apparent individual nature of something; "each town has a quality all its own"; "the radical character of our demands"

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

character

معنی کلمه character

معنی واژه character

character

اطلاعات بیشتر واژه

a characteristic property that defines the apparent individual nature of something; "each town has a quality all its own"; "the radical character of our demands"

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

character

معنی کلمه character

معنی واژه character

character

اطلاعات بیشتر واژه

a characteristic property that defines the apparent individual nature of something; "each town has a quality all its own"; "the radical character of our demands"

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

optical character reader; photoelectric character

character

character map

Gap Character

character per second

OEM character set

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری