check
licenseمعنی کلمه check
معنی واژه check
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | check | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Adverb), (Interjection), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈt͡ʃek/ | ||
تلفظ انگلیسی | /t͡ʃek/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی check | ||
پخش صوت |
جلوگیری کردن از، ممانعت کردن، سرزنش کردن، رسیدگی کردن، مقابله کردن، تطبیق کردن، نشان گذاردن، چک بانک
مقابله، مقابله کردن، بررسی، بررسی کردن
[کامپیوتر]: بررسی کردن ، بررسی ، مقابله کردن ، مقابله .
[عمران و معماری]: ترک تارگونه [عمران و معماری]: ترک [عمران و معماری]: شکاف