command
licenseمعنی کلمه command
معنی واژه command
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | command | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /kəˈmænd/ | ||
تلفظ انگلیسی | /kəˈmɑːnd/ | ||
مترادفات | instruction, statement, program line | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی command | ||
پخش صوت |
فرمان
فرمایش، سرکردگی، فرماندهی، فرمان دادن، حکم کردن، امرکردن، فرمان
[کامپیوتر]: فرمان، دستور.
[الکترونیک]: فرمان 1. دستوالعملی که از سوی واحد پردازنده مرکزی ( سی پی یو ) برای اجرا به واحد کنترل کننده ( controller ) فرستاده می شود . فرمان اجرا به روشهای مختلفی نظیر استفاده از صفحه کلید ، زدن کلید تابعی مخصوص ، پایه کمک ماوس ( mouse ) صادر می شود . 2. فرمان یا تصحیحی که با استفاده از سیگنالهای زیر قرمز یا ( آر اف ) برای جسم متحرک راه دور ، نظیر فضا پیما ، موشک ، یا روبات ارسال می شود . همچنین باز کردن در گاراژ یا تغییر کانال تلویزیون نیز به کمک فرمانهای راه دور انجام پذیر است . فرامین را می توان با استفاده از سیگنالهای زیر قرمز ، صوتی ، فراصوتی ، راتدیویی و یا از طریق سیم و به صورت الکتریکی صادر کرد .