agent
licenseمعنی کلمه agent
معنی واژه agent
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | agent | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈeɪdʒənt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈeɪdʒənt/ | ||
مترادفات | federal agent | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی agent | ||
پخش صوت |
(Noun) پیشکار، نماینده، گماشته، وکیل، مامور، عامل
[کامپیوتر]: عامل.نماینده - قطعه ای از فرم افزار که معمولا" سرویسی را به طور خودکار و آرام به یک فرد ارائه می دهد مثلا" ممکن است چنین قطعهای برروی کامپیوتر سرویس گیرنده اجرا شود تا نیاز های آن را به کامپیوتر سرویس دهنده اعلام کند
[کامپیوتر]: فرایند خودکاری که عملی را با یک سری وظایف را با پادر میانی انسانی نشان میدهد .