corporation
license
98
1667
100
معنی کلمه corporation
معنی واژه corporation
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | corporation | ||
تعداد حروف | 11 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˌkɔːrpəˈreɪʃən/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˌkɔːpəˈreɪʃən/ | ||
مترادفات | pot, potbelly, bay window, tummy | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی corporation | ||
پخش صوت |
(Noun) انجمن شهر، (صفتگونه) شهری - the mayor and corporation - شهردار و انجمن شهر
(Noun) (اقتصاد، بازرگانی) شرکت (سهامی)، موسسه، (در آمریکا) شرکت با مسئولیت محدود - he works for a large commercial corporation - او برای یک موسسهی بزرگ بازرگانی کار میکند - corporation tax - مالیات شرکت (مالیاتی که بر سود شرکتها بسته میشود)
(Noun) (محاوره، به شوخی) شکمگنده، بشکه، خمره - develop a corporation - شکم گنده کردن