create
licenseمعنی کلمه create
معنی واژه create
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | create | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | v | ||
تلفظ آمریکایی | /kriˈeɪt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /kriːˈeɪt/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی create | ||
پخش صوت |
(Verb - transitive) آفریدن، خلق کردن، به وجود آوردن، هستی دادن به، ابداع کردن، احداث کردن - create a part - (هنرپیشه) نقشی را برای اولین بار بازی کردن، نقش آفریدن - God created the world - خداوند جهان را آفرید
(Verb - transitive) پدید آوردن، ایجاد کردن، برانگیختن، برپا کردن، موجب ... شدن، باعث ... شدن - some factories create smoke - برخی کارخانهها دود ایجاد میکنند - to create noise - سر و صدا ایجاد کردن
(Verb - transitive) (مقام، عنوان) منصوب کردن، گماشتن، کردن، دادن، اعطا کردن - to create one a judge - کسی را به منصب قضاوت گماشتن - he was created lord at the age of sixteen - در شانزده سالگی به او عنوان لرد داده شد
(Verb - intransitive) (در بریتانیا، عامیانه) قشقرق راه انداختن، المشنگه برپا کردن - don't go near him while he's creating - تا داد و بیدادش تمام نشده نزدش نرو