تقریبی
licenseمعنی کلمه تقریبی
معنی واژه تقریبی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بهتقريب، تخميني، غيردقيق | ||
متضاد | دقيق، تحقيقي | ||
انگلیسی | approximate, proximate | ||
عربی | تقريبي، متقارب، قارب | ||
ترکی | yaklaşık | ||
فرانسوی | approximatif | ||
آلمانی | ungefähr | ||
اسپانیایی | aproximado | ||
ایتالیایی | approssimativo | ||
مرتبط | نزدیک، پیوسته، بیفاصله | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تقریبی" در زبان فارسی به معنی نزدیک به واقعیت یا حدودی است و در متون علمی و رسمی معمولاً برای بیان مقادیر یا تخمینها مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا چند نکته درباره استفاده از کلمه "تقریبی" در زبان فارسی و نگارش مربوط به آن ارائه میشود:
با رعایت این اصول، میتوان از کلمه "تقریبی" به درستی استفاده کرده و متنهای قابل فهم و دقیقتری نوشت. | ||
واژه | تقریبی | ||
معادل ابجد | 722 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
معادل انگلیسی | approximate | ||
مرتبط با | ریاضی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | taqribi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی تقریبی | ||
پخش صوت |
مربوط به تقریب کلمه "تقریبی" در زبان فارسی به معنی نزدیک به واقعیت یا حدودی است و در متون علمی و رسمی معمولاً برای بیان مقادیر یا تخمینها مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا چند نکته درباره استفاده از کلمه "تقریبی" در زبان فارسی و نگارش مربوط به آن ارائه میشود: نحوه نگارش: کلمه "تقریبی" باید به صورت یکپارچه و بدون فاصله نوشته شود. فعل و صفات مربوط: معمولاً این کلمه به عنوان صفت به کار میرود و میتواند به مواردی مانند اندازه، زمان، هزینه و ... نسبت داده شود. به عنوان مثال: استفاده در جملات: لازم است که "تقریبی" بهدرستی در جملات استفاده شود تا مفهوم دقیقتری منتقل کند. بهتر است قبل از آن، اشارهای به مقیاس یا موضوع مربوطه شود. برای مثال: قواعد خاص نگارش: وقتی این کلمه در متنهای رسمی یا علمی استفاده میشود، باید به دقت و وضوح توجه شود تا مفهوم درست منتقل گردد. با رعایت این اصول، میتوان از کلمه "تقریبی" به درستی استفاده کرده و متنهای قابل فهم و دقیقتری نوشت.
بهتقريب، تخميني، غيردقيق
دقيق، تحقيقي
approximate, proximate
تقريبي، متقارب، قارب
yaklaşık
approximatif
ungefähr
aproximado
approssimativo
نزدیک، پیوسته، بیفاصله