تیغه
licenseمعنی کلمه تیغه
معنی واژه تیغه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ديواره نازك 2- قلهكوه 3- لبهتيز (كارد، چاقو، شمشير) | ||
انگلیسی | blade,knife,septum,bulkhead,partition,midriff | ||
عربی | شفرة، نصل، سيف، شفرة الحلاقة، ريشة المروحة، راحة المجذاف، مدية، شفرة المدية، المسايف، شخص طائش، ورقة نبات | ||
ترکی | bıçak ağzı | ||
فرانسوی | lame | ||
آلمانی | klinge | ||
اسپانیایی | cuchilla | ||
ایتالیایی | lama | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تیغه" در زبان فارسی به معنی لبه یا سطح برندهای است که معمولاً در ابزارهای برش یا سلاحها کاربرد دارد. قواعد و نکات نگارشی برای استفاده از این کلمه به شرح زیر است:
توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارش و افزایش دقت در استفاده از این کلمه کمک کند. | ||
واژه | تیغه | ||
معادل ابجد | 1415 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tiqe | ||
معادل انگلیسی | septum | ||
مرتبط با | پزشکی-دندانپزشکی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (غِ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | tiqe | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی تیغه | ||
پخش صوت |
دیوارۀ جداکنندۀ دو تودۀ بافت نرم یا دو حفره کلمه "تیغه" در زبان فارسی به معنی لبه یا سطح برندهای است که معمولاً در ابزارهای برش یا سلاحها کاربرد دارد. قواعد و نکات نگارشی برای استفاده از این کلمه به شرح زیر است: نوشتار صحیح: املای صحیح این کلمه "تیغه" است. توجه داشته باشید که در نوشتار فارسی، حروف ناخوانا و اشکالات املایی باید اجتناب شود. نقطهگذاری: در جملاتی که "تیغه" به کار میرود، باید توجه داشت که جملات به درستی نقطهگذاری شوند. مثلاً: "تیغه چاقو به خوبی تیز شده است." استفاده در جملات: "تیغه" میتواند به عنوان اسم در جملات مختلف استفاده شود. به عنوان مثال: جمع بستن: برای جمع بستن "تیغه"، میتوان از "تیغهها" استفاده کرد. مثلاً: "تیغههای مختلفی در فروشگاه وجود دارد." مسند و مفعول: این کلمه میتواند به عنوان مفعول در جملات استفاده شود. به عنوان مثال: "من تیغه را تیز کردم." توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارش و افزایش دقت در استفاده از این کلمه کمک کند.
1- ديواره نازك
2- قلهكوه
3- لبهتيز (كارد، چاقو، شمشير)
blade,knife,septum,bulkhead,partition,midriff
شفرة، نصل، سيف، شفرة الحلاقة، ريشة المروحة، راحة المجذاف، مدية، شفرة المدية، المسايف، شخص طائش، ورقة نبات
bıçak ağzı
lame
klinge
cuchilla
lama