چربی
licenseمعنی کلمه چربی
معنی واژه چربی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پيه، دنبه، شهله 2- دهن، روغن، زيت 3- چربه، 4- سرشير، قيماق | ||
متضاد | گوشت 1- ملايمت، نرمي | ||
انگلیسی | fat, lipid, oil, grease, fatness, lubricity, lipoma, creaminess, myelin, lipide | ||
عربی | دهن، شحم، بدانة، زبدة، سمن سمنة، صفوة، سمين، ممتلئ، خصب، ضخم، ثري، مربح، أحمق | ||
ترکی | yağ | ||
فرانسوی | graisse | ||
آلمانی | fett | ||
اسپانیایی | gordo | ||
ایتالیایی | grasso | ||
مرتبط | چاق، پیه، نفت، مواد نفتی، رنگ روغنی، مرهم، گریس، چاپلوسی، روغن اتومبیل، مداهنه، فربهی، برکت، نرمی، چرب بودن، لینت، شهوانی بودن، غده چربی، تومر خوش خیم چربی، حالت سرشیری، چرب | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چربی" در زبان فارسی به معنای مادهای چرب و چربیسان است که معمولاً در غذاها و بدن موجودات زنده یافت میشود. برای نگارش این کلمه و بهکاربردن آن در جملات، نکات زیر را میتوان مد نظر قرار داد:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "چربی" در متون فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | چربی | ||
معادل ابجد | 215 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | čarbi | ||
معادل انگلیسی | lipid, lipin | ||
مرتبط با | زیست شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: čarpīh] ‹چربه، چربو› | ||
مختصات | (اِمص .) | ||
آواشناسی | Carbi | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی چربی | ||
پخش صوت |
گروهی از ترکیبات نامحلول در آب که می توان آنها را با حلال های آلی از یاخته ها و بافتها استخراج کرد متـ . لیپید کلمه "چربی" در زبان فارسی به معنای مادهای چرب و چربیسان است که معمولاً در غذاها و بدن موجودات زنده یافت میشود. برای نگارش این کلمه و بهکاربردن آن در جملات، نکات زیر را میتوان مد نظر قرار داد: املاء: کلمه "چربی" به همین شکل نوشته میشود و املای آن صحیح است. تَبَـعُـت نَـمـا: این کلمه معمولاً به عنوان یک اسم و به صورت مفرد به کار میرود. برای جمع آن میتوان از "چربیها" استفاده کرد. نحوه استفاده در جمله: این کلمه را میتوان در جملات مختلف به این شکل به کار برد: قواعد نگارشی: در نگارش متونی که شامل این کلمه میشوند، باید به قواعد نگارشی مانند فاصلهگذاری، استفاده از نقطهگذاری و رعایت ساختار جملات توجه داشت. با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "چربی" در متون فارسی استفاده کرد.
1- پيه، دنبه، شهله
2- دهن، روغن، زيت
3- چربه،
4- سرشير، قيماق
گوشت
1- ملايمت، نرمي
fat, lipid, oil, grease, fatness, lubricity, lipoma, creaminess, myelin, lipide
دهن، شحم، بدانة، زبدة، سمن سمنة، صفوة، سمين، ممتلئ، خصب، ضخم، ثري، مربح، أحمق
yağ
graisse
fett
gordo
grasso
چاق، پیه، نفت، مواد نفتی، رنگ روغنی، مرهم، گریس، چاپلوسی، روغن اتومبیل، مداهنه، فربهی، برکت، نرمی، چرب بودن، لینت، شهوانی بودن، غده چربی، تومر خوش خیم چربی، حالت سرشیری، چرب