چرخش
licenseمعنی کلمه چرخش
معنی واژه چرخش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دور، دوران، گردش 2- تغييرجهت، تغييرموضع | ||
انگلیسی | rotation, spin, turn, swirl, revolution, roll, twirl, whirl, wheel, gyration, evolution, tumble, wrest, trepan, troll, wrench, volte-face, rotational | ||
عربی | تناوب، دوران، تدوير، دورة، مناوبة، تعاقب، إدارة، تناوب في الزراعة | ||
ترکی | döndürme | ||
فرانسوی | rotation | ||
آلمانی | drehung | ||
اسپانیایی | rotación | ||
ایتالیایی | rotazione | ||
مرتبط | گردش بدور، مقام و موقعیت چیزی را تغییر دادن، نوبت، پیچ، تمایل، تغییر جهت، حرکت چرخشی، چرخ خوری، انقلاب، شورش، نورد، فهرست، لوله، غلتک، گردش سریع، حرکت گردابی، چرخ، رل ماشین، تکامل، تحول، سیر تکاملی، فرگشت، تکامل تدریجی، بهم ریختگی، افتادن، اشفتگی، پیچش، انحراف، جهت، غول یا جن ساکن غار وکوه، اچار، اچار فرانسه، عمل تند و وحشیانه، تند، نقشه فریبنده، چرخش بمنظور روبرو شدن با حریف، چرخشی، دورانی، دوار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چرخش" یک اسم است و در زبان فارسی به معنای گردش یا چرخیدن به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
با رعایت این نکات میتوان به درستی از کلمه "چرخش" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | چرخش | ||
معادل ابجد | 1103 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
معادل انگلیسی | rotation | ||
مرتبط با | فیزیک | ||
نقش دستوری | اسم | ||
آواشناسی | CarxeS | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی چرخش | ||
پخش صوت |
حرکت جسم حول یک محور داخلی ثابت یا متحرک متـ . دَوَران کلمه "چرخش" یک اسم است و در زبان فارسی به معنای گردش یا چرخیدن به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد: نکته املایی: املای کلمه "چرخش" صحیح است و به همین صورت نوشته میشود. نکته صرفی: "چرخش" یک اسم مجرد است و به طور کلی به فعالیت یا عمل چرخیدن اشاره دارد. استفاده در جملات: قواعد نگارشی: با رعایت این نکات میتوان به درستی از کلمه "چرخش" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کرد.
1- دور، دوران، گردش
2- تغييرجهت، تغييرموضع
rotation, spin, turn, swirl, revolution, roll, twirl, whirl, wheel, gyration, evolution, tumble, wrest, trepan, troll, wrench, volte-face, rotational
تناوب، دوران، تدوير، دورة، مناوبة، تعاقب، إدارة، تناوب في الزراعة
döndürme
rotation
drehung
rotación
rotazione
گردش بدور، مقام و موقعیت چیزی را تغییر دادن، نوبت، پیچ، تمایل، تغییر جهت، حرکت چرخشی، چرخ خوری، انقلاب، شورش، نورد، فهرست، لوله، غلتک، گردش سریع، حرکت گردابی، چرخ، رل ماشین، تکامل، تحول، سیر تکاملی، فرگشت، تکامل تدریجی، بهم ریختگی، افتادن، اشفتگی، پیچش، انحراف، جهت، غول یا جن ساکن غار وکوه، اچار، اچار فرانسه، عمل تند و وحشیانه، تند، نقشه فریبنده، چرخش بمنظور روبرو شدن با حریف، چرخشی، دورانی، دوار