جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
در زبان فارسی، "خالی کردن" به معنای آزاد کردن یا تهی کردن یک فضا یا ظرف از محتویاتش استفاده میشود. در اینجا به برخی از نکات مربوط به استفاده و نگارش این عبارت اشاره میکنم:
جدا نوشتن: "خالی کردن" به صورت جدا نوشته میشود و در نوشتار صحیح است.
فعل های قابل اتصال: این عبارت به عنوان یک فعل مرکب از دو بخش "خالی" و "کردن" تشکیل شده است. "خالی" صفت و "کردن" فعل است.
صرف فعل: این عبارت میتواند در جملات مختلف صرف شود؛ به عنوان مثال:
من باید این جعبه را خالی کنم.
او اتاقش را خالی کرد.
استفاده در جملات: این فعل میتواند با مفعول یا بدون آن به کار رود. مثلاً:
مفعول: "من کیفم را خالی کردم."
بدون مفعول: "او تمام وقتش را برای خالی کردن ذهنش صرف کرد."
معادلها: در بعضی مواقع، میتوان از معادلهای دیگری مانند "تهی کردن" یا "تخلیه کردن" نیز استفاده کرد که بسته به زمینه ممکن است مناسبتر باشند.
نکات نگارشی: در نگارش رسمی، توجه به قواعد نگارشی و استفاده از نشانههای نگارشی لازم است. مثلاً در پایان جملات از نقطه استفاده کنید و در صورت لزوم از ویرگول و سایر نشانهها بهره ببرید.
استفاده استعاری: "خالی کردن" ممکن است به طور استعاری نیز به کار رود، مثلاً "خالی کردن ذهن" یا "خالی کردن دل از غصه". در این موارد باید با توجه به ساختار جمله از آن استفاده کرد.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی و با تسلط بیشتری از کلمه "خالی کردن" در نگارش و گفتار فارسی بهره ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
بعد از یک روز طولانی، تصمیم گرفتم که ساعتها را خالی کرده و استراحت کنم.
او با احتیاط سطل زباله را خالی کرد تا فضای خانه مرتبتر شود.
خالی کردن ذهن از افکار منفی میتواند به آرامش روحی کمک کند.
واژههای مصوّب فرهنگستان
واژگان مرتبط: تهی شدن، بار خالی کردن، خالی کردن - تخلیه کردن، مرخص کردن، معزول کردن، درکردن، اداء کردن، ترشح کردن، بیرون ریختن، فروختن، باد خور گذاردن، بیرون دادن، تهی کردن، به ته رسانیدن، خون گرفتن، ترک کردن، تخلیه مزاج کردن، محروم کردن، تعطیل کردن، تخلیه کردن، ازاد کردن، حق رای دادن، ازادی بخشیدن، فروهشتن، ترخیص کردن، شکم دریدن، نیروی چیزی را گرفتن، روده یا چشم و غیره را در اوردن، پاک کردن، پاکسازی کردن، زدودن، تنقیه کردن، با نفس تلفظ کردن، از حلق اداء کردن، بیرون کشیدن، استفراغ کردن، ریختن، رو گرفتن، روبرداری کردن، گود شدن