خواباندن
licenseمعنی کلمه خواباندن
معنی واژه خواباندن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- خواب كردن 2- خوابانيدن | ||
متضاد | بيدار كردن 1- از كار انداختن، تعطيل كردن، راكد كردن 2- باز داشتن، واداشتن 3- آرام كردن، فرو نشاندن 4- از كارانداختن، راكد كردن 5- بستري كردن 6- ذخيره كردن، انباشتن، انبار كردن 7- ويران كردن، خراب | ||
انگلیسی | pacify,appease,put to sleep,lull to sleep,suppress,cause to sleep,cause to subside,embed,imbed,mollify,put an end to,stop | ||
عربی | وضع في النوم | ||
ترکی | uyutmak | ||
فرانسوی | mettre au lit | ||
آلمانی | schlafen legen | ||
اسپانیایی | poner a dormir | ||
ایتالیایی | mettere a dormire | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خواباندن" به معنای به خواب بردن یا به خواب یونیختن است و از فعل "خواباندن" مشتق شده است. این کلمه را میتوان در جملات مختلف بهکار برد. در اینجا برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه را بررسی میکنیم:
اگر سوال خاصی در مورد این کلمه دارید یا به نکات بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید! | ||
واژه | خواباندن | ||
معادل ابجد | 714 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
تلفظ | xābāndan | ||
معادل انگلیسی | layering , layerage | ||
مرتبط با | کشاورزی- علوم باغبانی | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) ‹خوابانیدن، خوابنیدن› | ||
مختصات | (خا دَ) (مص م .) | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی خواباندن | ||
پخش صوت |
یکی از روشهای تولید مثل گیاهان که در آن شاخۀ گیاه بدون جدا شدن از گیاهِ مادر ریشه دار شود کلمه "خواباندن" به معنای به خواب بردن یا به خواب یونیختن است و از فعل "خواباندن" مشتق شده است. این کلمه را میتوان در جملات مختلف بهکار برد. در اینجا برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه را بررسی میکنیم: صرف فعل: "خواباندن" یک فعل tranzitive (انتقالی) است، بدین معنا که نیاز به مفعول دارد. مثلاً: "او بچه را خواباند." استفاده در زمانهای مختلف: این فعل را میتوان در زمانهای مختلف صرف کرد: فعل مرکب: "خواباندن" میتواند در جملات مرکب یا توصیفی به کار رود. برای مثال: "او با قصهای زیبا بچه را خواباند." نکات نگارشی: ترکیب با قیدها و صفات: "خواباندن" میتواند با قیدها و صفات ترکیب شود: "به آرامی بچه را خواباند." اگر سوال خاصی در مورد این کلمه دارید یا به نکات بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!
1- خواب كردن
2- خوابانيدن
بيدار كردن
1- از كار انداختن، تعطيل كردن، راكد كردن
2- باز داشتن، واداشتن
3- آرام كردن، فرو نشاندن
4- از كارانداختن، راكد كردن
5- بستري كردن
6- ذخيره كردن، انباشتن، انبار كردن
7- ويران كردن، خراب
pacify,appease,put to sleep,lull to sleep,suppress,cause to sleep,cause to subside,embed,imbed,mollify,put an end to,stop
وضع في النوم
uyutmak
mettre au lit
schlafen legen
poner a dormir
mettere a dormire