دارو
licenseمعنی کلمه دارو
معنی واژه دارو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دوا 2- درمان، علاج 3- زهر، سم | ||
انگلیسی | medicine, drug, medication, remedy, cure, pharmaceutical, pharmaceutic | ||
عربی | طب، دواء، قوة سحرية، علم الطب، شراب مسكر، داوى، عالج، الدواء | ||
ترکی | ilaç | ||
فرانسوی | médecine | ||
آلمانی | medizin | ||
اسپانیایی | medicamento | ||
ایتالیایی | medicinale | ||
مرتبط | پزشکی، طب، دوا، علم طب، علم علاج، تداوی، تجویز دوا، درمان، چاره، چاره یا فایده، علاج، شفاء، دارویی، وابسته به داروسازی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "دارو" در زبان فارسی به معنای مادهای است که برای پیشگیری یا درمان بیماریها استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به صورت نگارشی مناسب از کلمه "دارو" در نوشتههای خود استفاده کنید. اگر سوال خاصی درباره کاربرد این کلمه دارید، لطفاً بیان کنید. | ||
واژه | دارو | ||
معادل ابجد | 211 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | dāru | ||
معادل انگلیسی | drug , medicine , medication | ||
مرتبط با | پزشکی، روان شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: dāru] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | dAru | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی دارو | ||
پخش صوت |
مادهای غیرغذایی که از آن برای آزمایش و تشخیص و درمان استفاده میشود * مصوب فرهنگستان اول کلمه "دارو" در زبان فارسی به معنای مادهای است که برای پیشگیری یا درمان بیماریها استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: نحو و ساختار جملات: جمع و مفرد: حروف اضافه: استفاده در اصطلاحات: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و به صورت نگارشی مناسب از کلمه "دارو" در نوشتههای خود استفاده کنید. اگر سوال خاصی درباره کاربرد این کلمه دارید، لطفاً بیان کنید.
1- دوا
2- درمان، علاج
3- زهر، سم
medicine, drug, medication, remedy, cure, pharmaceutical, pharmaceutic
طب، دواء، قوة سحرية، علم الطب، شراب مسكر، داوى، عالج، الدواء
ilaç
médecine
medizin
medicamento
medicinale
پزشکی، طب، دوا، علم طب، علم علاج، تداوی، تجویز دوا، درمان، چاره، چاره یا فایده، علاج، شفاء، دارویی، وابسته به داروسازی